تورکمنینگ گؤزه‌ل آدلارئ

فرهنگی واجتماعی .ادبی

تورکمنینگ گؤزه‌ل آدلارئ

فرهنگی واجتماعی .ادبی

نام تو چیست؟


نویسنده: سلطانشاه آتانیاز                              

مترجم: قربان صحت ( کاکا ) بدخشان


( قسمت اول )

کتاب « آدینگ نأمه؟ » ( نام توچیست؟ ) به قلم توسط "سلطانشاه آتانیاز" از نویسندگان برجسته ترکمنستان به رشته تحریر درآمده است. نویسنده در این کتاب به بررسی منشاء و مفهوم نام های ترکمنی پرداخته و اطلاعات جالب و بکری از فلسفه نامگذاری در اختیار خواننده قرارمی دهد. مؤلف کتاب در مواقع لزوم با اشاره به سنت نامگذاری در بین ملل مختلف، اشتراکات آنها را نیز مدنظر قرار می دهد.

این کتابچه زبیا و خواندنی توسط محقق و نویسنده ارجمند قربان صحت (کاکا) بدخشان با نثری بسیار شیرین به زبان فارسی ترجمه شده است. در اینجا ترجمه کامل آن را بصورت دنباله دار در چند قسمت برای خوانندگان صحرا و علاقمندان فرهنگ ترکمن تقدیم می داریم.

 

مدخل

تصور شخصِ بدون اسم دشوار است . هر کس نامی برای خود دارد و در خانواده ، اجتماع و جامعه با همان نام شناخته می شود .

نام شما چست ؟ به این سئوال هر یک از شما جوابی متفاوت خواهید داد . دختران اگر بگویند : گؤزل ، آقجاگول ، آینا ، آلتئن ، باهار گول ، گؤوهر ، گولألک ، جرن ، مارال ، نأزیک ، نابات ، طاووس ، شکر . پسران در جواب سئوال بالا احتمالا خواهند گفت : مرگن ، سردار ، آرسلان ، مئرات ، آمان ، اسن ، کؤمک ، بگنچ ، آق مئرات ، قادام ، دؤوران . آیا به معنی نامهایی از این نوع توجه کرده اید ؟ بیشتر آنها قابل فهم هستند و می توان حدس زد که پدران و مادران با چه آرزویی برای فرزند خود چنین نامهایی را برگزیده اند . اما چنانچه در جواب سئوال بالا بگویند : زؤهره ، جمیله ، ماهئم و یا غوتلی ، حایدار ، عاظئم . آیا شما باز هم به سادگی به معانی این نامها پی خواهید برد ؟ مسلما نه ، برای اینکه بیشتر این نامها از کلمات زبانهای بیگانه گرقته شده است . در زبان عربی زؤهره – زهره ( تابناک ) ، جمیله – ( دختر زیبا ) ، حایدار – حیدر – (شیر ) ، عاظئم – عظیم – ( بزرگ ، بزرگوار ) و ماهئم در زبان فارسی معنایی مترادف با آیئم – ( ماه من ) را به ذهن متبادر می کند . اما « غوتلی » در اصل ترکی و از ریشه ی « غوت » به معنی بخت ساخته شده که در گذشته موارد استعمال فراوانی داشته است . این کلمه در زبان فعلی ترکمن ها در مفهوم قدیمی کمتر بکار گرفته شده و فقط در ترکیباتی محدود چون « غوتلاماق » ، « غوتلی بولسون » حفظ گردیده است . این کلمه در گذشته به معنی بختیار بوده است.

نامهایی که اشخاص بر می گزینند بیشتر اسامی اشیاء و چیزهایی هستند که ما هر روز با آنها سرو کار داریم، اسامی پدیده ها ، وقایع و ... کلماتی هستند که در محاوره های روزمره به طور معمول مورد استفاده ی ما قرار می گیرند . همه ی آن نامهایی که امروزه معانی آنها به فراموشی سپرده شده ، در گذشته برای مردمی که این نامها را ابداع نموده اند معانی روشنی داشته است . به بیان دیگر نام بدون معنی وجود ندارد.

نوع نگرش قدما به نام های اشخاص

 

نیاکان ما نیز مانند بسیاری از ملل جهان ، نام را بخشی از ارگانیزم و جزء لاینفک وجود آدمی می پنداشتند و بر این باور بودند که نام دارای نیرویی جادویی است و قطعا می تواند در سرنوشت و اقبال صاحبش مؤثر واقع گردد. داشتن اعتقادی راسخ به چنین باور پدران و مادرانی را که آرزویشان داشتن فرزندانی توانمند ، قوی و سالم بود بر آن می داشت که اولادشان همنام با حیوانات زورمند و  چالاک ، فلزات و اشیاء سخت و مقاوم و یا همنام با گیاهانی باشد که در مقابل دشواریهای طبیعت استوارتر و مقاومند.

در میان ترکمنها و برخی دیگر از اقوام گذاشتن نام پدر ، نام مادر ، اجداد پدری و مادری روی نوزاد تا به امروز هم مرسوم است . این به خاطر عزت و احترام و فراموش نکردن نام و یاد بزرگان خانواده می باشد . از سوی دیگر کودکانی که نام بزرگان روی آنها گذاشته شده غالبا از طرف دیگر اعضای خانواده و اطرافیان مورد احترام و مهر خاصی قرار می گیرند . برای اینکه خانواده های ترکمن معتقدند دشنام و یا آزار آنها معادل ایذاء و اذیت عزیز فوت شده ای است که کودک نام او را بر خود دارد . این اعتقاد مسلما ریشه در باوری قدیمی دارد که نام را بخش جدایی ناپذیر از ارگانیزم فرد می داند . و یا افراد هم نام احساس می کنند که بیشتر به هم نزدیکند . و این نه به خاطر اشتراک در نام بلکه احساس همدل بودن ، هم اقبال بودن و حتی در بسیاری از موارد احساس برادری نسبت به هم دارند . ضرب المثل ترکمنی « آدی بیرینگ جانی بیر » "( همنام ها دو جسم در یک روح اند ) احتمالا مربوط به همان دوران باید باشد .

تغییر دادن نام اشخاص را در تغییر سرنوشت افراد بسیار مؤثر می پنداشتند . در این مورد چند مثال می آوریم : در برخی مناطق به نامهایی چون : آچئل ، آچئلدی ، آچئل دوردی ، آچئل گول و اؤره ، زیاد بر خوریم . واژه ی آچئل = آچئلماق = باز شدن . در اینجا به معنی ( باز شدن از بیماری ، رها شدن از بیماری ، بهبود یافتن ) ، و اؤره همان اؤرله ( به پا خاستن ، برخاستن ) معنا می دهد ( غورغون اؤردونگمی ؟= به سلامت از خواب برخاستی ؟ ) ، صاحبان چنین نامها کودکانی هستند که به مدت طولانی در بستر بیماری بوده اند تا اینکه تغییر نام داده و نام تازه ای چون آچئل و یا آچئلدی به آنها داده اند.

تغییر دادن نام ، مختص کودکان نبوده بلکه در میان بزرگسالان و حتی در بین شخصیت های تاریخی نیز به چنین موارد بر می خوردیم . صفی ( نوه ی شاه عباس ) پادشاه ایران در قرن هفدهم میلادی ، بعد از اینکه مدت زیادی در بستر بیماری بود ، نام خود را به سلیمان تغییر داد . این شخص در تاریخ با دو نام صفی و سلیمان شناخته می شود . و یا شما در تاریخ با نام غوتولمئش فرمانده ی سلجوقی که در قرن یازدهم میلادی آسیای صغیر را تسخیر کرد آشنایی دارید . نام حقیقی او سلیمان بود و غوتولمئش ( به معنی بهبود یافته از بیماری ) نام بعدی و تغییر یافته ی اوست . می بینیم که تغییر دادن نام در بین بسیاری از خلق های آسیایی مرسوم بوده و این خود دلیلی است بر اعتقاد به نیروی جادویی نام در گذشته .

نیاکان ما با این روش می خواستند فرشته مرگ و نیستی ، عزراییل را هم فریب دهند . به همین سبب آنها برای فرزندان خود دو الی سه نام انتخاب کرده و نام حقیقی او را کتمان می کردند و اطرافیان با نام غیر واقعی کودک را می شناختند ، و ساده لوحانه می پنداشتند ، عزراییل که تنها به نام واقعی آدمیان واقف است کودک مورد نظر را نخواهد یافت .

به نمونه ای دیگر از تاریخ توجه کنید : سومین پادشاه سلسه ی خوارزمشاهیان را ( 1156-1098 ) آتسئز می گفتند ، یعنی " بی نام " ببینید چگونه ، فرد بی نام که وجود ندارد ! احتمالا قطب الدین محمد خوازرمشاه ( پدر آتسوز ) به سبب فوت پسران قبلی نام این پسر را « بی نام » نهاده است . در هر حال به نظر می رسد ، این باور عامیانه ی قدیمی به یاری قطب الدین شتافته است زیرا « آتسئز » هر چند بیشتر سالهای عمر خود را در پیکارهای خونین سپری کرده ولی بعد از 58 سال زندگی در شهر نسا فوت کرده است.

نمونه ای دیگر از تاریخ ، معمار مشهور مقبره ی سلطان سنجر در مرو قدیم نیز که شهرت جهانی دارد ، فردی بوده به اسم محمد بن آتسئز از اهالی سرخس که در قرن یازدهم این بنای زیبا را ساخته است . البته این فقط نیاکان ما نبودند که چنین اعتقادی داشتند و نام را نگهبان و قلعه ای مستحکم در برابر چشم بد می دانستند . بنوم = آتسئز = بی نام ، اسمی که تاجیک ها ابداع کرده اند ، تربیش = بؤدال = این نیست ، اسمی که مغولها برای فرزندان خود مناسب دانسته اند ، با این آرزو انجام گرفته که آنها نام را حافظ وجود فرزندانشان می دانستند و آن ریشه در اعتقاد عامیانه و دیرینه ای دارد که فوقا بیان شد.

سالها پیش در روزنامه پراودا خبری حیرت آور درج گردید مبنی بر اینکه بومیان یکی از جزایز اندونزی تا همین اواخر اساسا نمی دانستند که نام چیست. در بین آنها نام به تازگی کشف گردیده و جالب تر اینکه آنها از فاش کردن نام خود وحشت داشتند و چنانچه از آنها درباره نامشان سئوال می شد از پاسخ روشن طفره می رفتند و بلافاصله مسیر گفتگو را عوض می کردند . برای اینکه در نظر بومیان آن جزیره نام قسمتی از وجود و جزئی جدایی ناپذیر از جان و تن آدمی است و آشکار کردن اسم در واقع دعوت مرگ و عزرییل و اینکار را با دادن آدرس دقیق به عزراییل برابر می دانستند .

اقوام دیگری هم هستند که به اسامی در حکم نشانه هایی ار نگاه غضبناک عزراییل می نگرند. بعضی از ملل دنیا چنین می پندارند که به محض سخن گفتن از نام ، هم صاحب نام و هم عزراییل از آن مطلع می شوند ، اگر چنین نمی بود تابو یعنی کلماتی که گفتن آنها قدغن گردیده به وجود نمی آمد . حتما به یاد دارید که در کودکی شبها ریش سفیدان ما را از بردن نام حیواناتی چون : مار ، کژدم ، گرگ برحذر می کردند زیرا اعتقادی داشتند در صورت گفتن نام حیوانی هر آن ممکن است آنها سر برسند. ضرب المثل قدیمی ( غورت ، آغزاسانگ غورت گلر ) یعنی اگر از گرگ سخن بگویی گرگ خواهد آمد ، احتمالا ریشه در همین باور دارد و برای اینکه این حیوانات متوجه نشوند که درباره ی آنها صحبت می شود ، نام آنها را با کلماتی مبهم و غیر واضح جایگزین می کردند . در زبان شناسی به این کلماتی " توفه میزم ها " می گویند . مثلا به مار = غامچی = ( شلاق ), به گرگ = آدی یامان ( بد نام ) می گویند . خود کلمه ی " مؤجک " به معنی گرگ در اصل از کلمات اوفه میستیک است .

تابو نه فقط در مورد برخی از حیوانات وحشی و یا جانوران زهردار بلکه در مورد اسامی اشخاص هم بکار برده می شود . مثلا در بین بسیاری از اقوام زن و شوهر نام یکدیگر را بر زبان نمی آورند و به جای آن همدیگر را با کلماتی چون : قاقاسی ( پدرش ) ، حوجائین ( سرپرست- خانواده ، آقای خانه ) ، پئلانی نئنگ قاقاسی « پدر فلانی » ، پئلانی نئنگ اجه سی « مادر فلانی » مورد خطاب قرار می دهند .

عروسان نام پدر شوهر و مادر شوهر خود را بر زبان نمی آورند و این رسم تا به امروز حفظ شده است . حتی عروسان ترکمنهای استاوروپول نه تنها اسم پدر شوهر و مادر شوهر بلکه نام کسانی را که با آنها همنام هستند را نیز بر زبان نمی آورند . و آنها را با گفتن آدی قئن آقا ( آقایی که گفتن نامش دشوار است )، آدی قئن اجه ( مادری که گفتن نامش دشوار است ). مورد خطاب قرار می دهند اینکه نام بستگان نزدیک به عنوان تابو برده می شود ، نمی تواند صرفا به خاطر احترام گذاشتن به آنها تلقی گردد بلکه برای آشکار نکردن نام واقعی آنها به عزاییل باید باشد.

خانواده هایی که بارها فرزندانشان را در طفوولیت از دست داده اند اصولی دیگر برای ترسانیدن عزراییل و تغییر نظر غضبناک او به سویی دیگر اندیشیده اند وآن اینکه نامهایی بسیار زشت بر او می نهند؛ پورسی ( بدبو ) ، تئررئق ( کوتوله )، چؤر "( سرگین ، فضله گوسفند بز ) کیرلی ( کثیف ) ، تزک ( تاپاله )، دألی (دیوانه ) و یا ایت الماز "( سگ هم او را نمی گیرد ) و به غلط باور دارند ، کسی که سگ هم از او بیزار است به چه درد عزراییل می خورد . علاوه بر اینها نامهایی چون : کورًه ( کره خر )، اشک ( خر )، تیکن ( خار )، غارمئق ( نوعی بیماری ) ، سارئمساق ( سیر ) ، کودکانی هستند که به سبب محافظت از عزراییل چنین نامهایی دارند .

آنان که نام آدمی را سپری مطمئن در مقابل هجوم مداوم شورچشمی می دانستند فقط ترکمنها نبودند، بین قرون 14-16 میلادی در میان نامهای مختلف روسی به اسامی زیر توجه کنید : کیسلوکواس ( کواس ترش ) ، کیسلیتسا ( ترش ) ، نسوله نوی ( بی نمک ) ، توپوخلوی ( تپل – گنده ) ، نخوروشی ( بد ، زشت ) ، گریازکا ( کثیف ) ، سوروکا ( نوعی زاغ ) ، ایگولکا ( سوزن ) و... این نامها را با نامهایی که در بالا بر شمردیم مقایسه کنید تفاوت چندانی بین آنها نخواهید یافت. و یا نمی توان باور کرد که آن کودک معصوم عرب به سبب بویش، عفان ( بدبو ) نامگذاری شده باشد .

برخی از پشینیان ما انگار حضرت عزراییل را مخلوقی پخمه و یا بسیار ساده تصور کرده اند در غیر اینصورت در میان ازبک ها و در بعضی از روستاها نامهایی چون : تاپئلدی ( یافته شده ) ، ساتئبالدی ( خریداری شد ) ، تؤلگ (تأدیه ) ، تؤلگ بردی ( تأدیه شد ، جبران شد ) و یا در میان روسها نه ناش ( متعلق به ما نیست ، بیگانه است ) ، نایدن ( یافته شده ) به وجود نمی آمد . صحنه ای را جلو چشم مجسم کنید که در خانواده ای نوزادی زاده می شود ، اندکی قبل از نامگذاری پیرزنی او را در فاصله ای دورتر از خانه می گذارد ، و بر می گردد پدر و مادر و یا یکی از نزدیکان نوزاد او را به طور اتفاقی پیدا می کنند و به او تاپئلدی ( یافته شده ) نام می گذارند و یا در موردی دیگر نوزاد را یکی از همسایگان با خود به خانه اش می برد ، بستگان طفل باید به خانه ی همسایه بروند و طی معامله ای که بین آنها صورت می گیرد ، نوزاد را در مقابل پرداخت مقداری پول و یا چیز با ارزش دیگر بخرند ، به این نوزاد که چون فردی بیگانه خریداری شده است ساتئبالدی ، ساتئن آلئندی ( خریده شده ) نام می گذارند. نامهایی چون : تؤلگ ، تؤلگ بردی نیز به معنی ( پولی تؤلندی ). ( یعنی بهایش تأدیه شد ، پرداخت شد ) می باشد عزراییل ادعای تصاحب چنین کودکانی را نمی کند ، او فقط فرزند خودت را می خواهد حال آنکه این کودک آن طور که از نامش پیداست ، بیگانه می باشد ، خریده شده است ، پیدا شده است . این است آنچه که پیشینیان ما باور داشتند.

این نامها ، همچنین نامهایی که در بالا برشمردیم چون : ائسلی ( بدبو ) ، تیکه نکلی ( خاردار ) ، آجی ( تلخ ) نامهایی بی مسمی  و مناسب می باشند که در فرهنگ دیگر اقوام نیز وجود دارند و همه ی آنها مربوط به دوران جهالت است که علم و دانش در سطح بسیار نازل بوده و انسانها نگرشی تقدس مآب و جادویی نسبت به اسامی اشخاص داشتند .

پیشینیان که به نیرویی جادویی نام اعتقاد کامل داشتند آمال و آرزوهای خود را هم در قالب نام فرزندان بیان می کردند ، در این مورد بقدر کفایت می توان مثال آورد به عنوان مثال اگر در خانواده ای پشت سر هم نوزاد دختر زاده شود پدر و مادری که دلشان فرزند پسر می خواهد نامی را برای دختران خود بر می گزینند که با کلمه ی پسر مرتبط باشد : اوغول ، اوغلای ، اوغول بیکه ، اوغول صاپار و ... درباره ی معنی نام اوغول گرک لحظه ای بیندیشید « پسرمی خواهیم ، پسر ! »

چنانچه این نام ها نیز فایده ای نکرد و باز هم پشت سر هم دختر به دنیا بیاید چه باید کرد ؟ در آن صورت باید به نام دختران با آهنگی خشمگین امر کرد که : دویدوق « سیر شدیم » ، یتر « کافی است » ، بسدیر « بس است » ، یانگئل ( « نوشو » ، چیز تازه ای شو ، تغییر کن ) ، غئز سونگی ( دختر آخری ) ، اوغل حاجات « پسر نیاز داریم » و ....

 در زمان های گذشته که فقر و نابرابری بیداد می کرد و انواع بیماری مخصوصا بیماری های اطفال و مرگ و میرهای زودرس بسیار زیاد بود ، در مواردی که طبابت پرخان ها و دیگر طبیبان کم سواد محلی چاره ساز نبوده است ، پدران و مادران درد کشیده به ناچار به باورهای خرافی روی می آوردند و چه بسا با بیان درد خود در قالب اسم از نام نو رسیده مدد می جستند و اگر چنانچه پسران خود را بر اثر بیماری از دست می دادند ، دختران خود را " اوغول دوردی " ، "  اوغول دورسون " ، " اوغول دوران " و اگر دختران خود را از دست می دادند ، پسر را " غئز دوردی " ، نام می نهادند .

نام هایی چون : توغتا ، توغتامئش ، دوردی ، عؤمروزاق ( عؤمری اوزاق ) ، جانوزاق ، مؤنگ یاشار ، عؤمور باقی و حتی اؤلمز ، سولماز ، دؤنمز ، تایماز ، مشخصا نامهای فرزندان نخستین نمی توانند باشند . نامهایی که سال های سال در آرزوی داشتن تنها یک فرزند به وجود آمده است . خانواده هایی که سال های سال در آرزوی داشتن تنها یک فرزند مشقت های فراوانی را متحمل شده اند به محض حصول آرزویشان به پیروی از یک رسم قدیمی نوازد را از دورن « تاغان » ( سه پایه آهنی ) عبور داده و یا او را با پوست گرگ می پوشانند و او را تاغان ، تاغان دوری ، تاغان بی بی و یا غورت ، بؤری می نامیدند .

به نقل از نشریه "صحرا" شماره 340

 

نظرات 1 + ارسال نظر
VpnServ Team پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 ب.ظ http://www.vpnserv.biz

با سلام

چگونه وبه چه روش پرداخت شود؟
بهترین راه تضمین جهت اثبات ادعا.
بیشتر توضیح داده شود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد